وقتی که هیچ نگاهی زخم منو نمیدید تنها نگاه تو بود که غربتم رافهمید وقتی توی گیرو حادثه کم آوردم وقتی که با هر نفس رو دست شب میمردم قلب تو منجی این زخمی دربه درشد شب به شب گریه ها تودست توسحرشدازنفس افتادم وباتونفس گرفتم. باتوغرورم از جاده ها پس گرفتم وقتی که آسمون هم غرورم ونمیدید وقتی که هرپنجره به هق هقم میخندید وقتی کهاز سایه هازخم های کهنه خوردم توبازی سرنوشت باختم و اونا میبردند با قلب شب کشیده ات به داغ من رسیدی حتی به خاطره من ازخودتم بریدی یادم نمیره خوبم مرحم زخمم شدی یادم نرفته چقدربه پای من کم شدی نیستی ولی باز تودردم ومیدونی هرجاکه باشی بدون تو خاطرم میمونی...
نظرات شما عزیزان:
|
About
به وبلاگ من خوش آمدید
Home
|